اونقد دلم مسافرت میخواد:(( اصلا دارم میمیرم واسه یکروز بیرون زدن از این شهر :(
ولی نمی دونم بگم به بابا؟ نگم؟! میترسم بازم بگم بگه نه بعد من قاطی کنم:(
خب اصلا چرا باید بگه نه؟ تعطیلی که هست ، واسه روحیه اشم خوبه.
فاطمه دیروز زنگ زد گفت نمیایید این طرفا؟ اصلا زنگش بیشتر هواییم کرد. گفتم نمی دونم شاید.
گفت هوا عالیه بارونی و م .واای خدا میشه بریم؟
امشب میگم به بابا. دعوا نشه صلوات:))
-------------------------
فردا هم علوم داریم، جلسه پیش یه امتحان کلاسی گرفت بنابراین فردا دوباره ،لیست نمره ها و
هاله البته به طرز مشکوکی آرومه:/ امیدوارم آرامشش واقعی باشه.
فردا معلوم میشه:/
--------------------------
آها یه چیز دیگه. یه چت روم داشتیم.خیلی خوب بود.الان همش خالیه:((
درباره این سایت