من نمی دونم خورشید که غروب می کنه مگه قراره چه اتفاقی بیفته که بابا اینجوری می کنه، مگه شهر خون آشاماست که افتاب غروب کنه بیان ما رو بخورن ?ها؟ مگه چی میشه؟

دیروز ازش اجازه گرفتم بعد از مدرسه با بچه ها رفتم سینما، بیرون که بودیم زنگ زد که شب یه کم دیر میاد.

منم، فیلم که تموم شد میخواستم برگردم خونه ولی بچه ها گیر دادن گشنشونه و بریم یه چیزی بخوریم، من هی گفتم باید زود برم خونه ها ولی گیر دادن، فرزانه ام هی گفت باباتم که دیر میاد میخوای خونه تنهایی چیکار کنی؟

خب منم رفتم دیگه باهاشون، ساعت شیش بابا زنگ زد به گوشیم، من فک کردم بازم یه کاری داره ولی عصبانی گفت کجایی؟ خونه بود:((

منم نمی خواستم نگران شه الکی، گفتم نزدیکم الان میرسم دیگه گفت نزدیک یعنی کجا؟ 

گفتم ده دقیقه دیگه میرسم،

گفت ده دقیقه پس میشه ساعته.

وای دیدم تو اون مودای خییییلی گیره گفتم دیگه نهایت یه ربع دیگه اینطورا

گفت سارا درست جواب بده اگه دوری بگو بیام دنبالت.

گفتم نه دورنیستم نهایت بیست دقیقه دیگه میرسم دیگه بابا، مگه ساعت چنده؟

گفت پس شد بیست دقیقه دیگه ها؟ از ده رسیدیم به بیست .امشب داریم غلطاتو میشمریم این دروغتم یادت باشه سارا خانمبعدم قطع کرد:(((.

نه خدایی این اسمش دروغ بود؟ :( یعنی من وقتی رسیدم خونه فقط یک ساعت و ده دقیقه از غروب آفتاب گذشته بود ولی اونقد عصبانی بود که انگار ساعت یکه شبه.همون اولم.:(

بعدم با صدای بلند فقط سوال می کرد کجا بودم و وقتی جواب دادم دیگه شروع کرد دعوا کردن و سرزنش 

منکه بغض داشت خفه ام می کرد ولی نمی خواستم گریه کنم میخواستم یه جوری توضیح بدم آرومش کنم واسه همین اولش کلی عذرخواهی کردم خواهش کردم اینقد عصبانی نباشه بذاره بگم چی شده  ولی تا شروع کردم بگم که تنها نبودمو بقیه بچه هام بودن.بدتر شد://یعنی یهو اصلا آمپرش چسبید:/.گفت این چرتو قبلنم چندبار گفتی جوابشم گرفتی.وقتی یه ماه باهاشون هیچ جا نری حرفای باباهای اونا یادت میره حافظه ات جا باز می کنه حرفای من یادت بمونه:(

وای اصلا باورم نمیشد:((

 خب من واقعا قبلا یکی دوبار که اتفاقی یه کم دیر کرده بودم گفته بودم که بابای بچه ها هیچکدوم اینقد گیر نمیدن و نمیگن قبل از غروب حتما خونه باشن ولی دیشب اصلا منظورم اون نبود، فقط میخواستم بگم تنها نبودم چهار پنج نفر بودیم که خیالش راحت شه چیزیم نمیشد، فقط همین. ولی اصلا گوش نداد که.

هر چی خواهش کردم اصلا گوش نداد دیگه.

خب بابا تو که می دونی هیچوقت حرفتو پس نمیگیری چرا تو عصبانیت تصمیم میگیری آخه :,(((

به خدا خیلی بی انصافیه، کجای دنیا واسه یک ساعت و ده دقیقه تاخیر یه ماااااه جریمه می کنن؟ اصلا یه ذره عدالت نیست توش واقعا تحمل ندارم دیگه.خیلی سخته همش خونه موندن ،به خدا خیلی سخته.اصلا کابوسه برام.

تازه لب تاپ و گوشی و همه چی ام گرفت باز.بابا آخه مگه چی شده؟ مگه چیکار کردم؟ :( 

حالا وسایلو گرفته عیب نداره اصلا یه ماه نده تحمل میکنم یه جوری ولی خونه موندن :,(((( خیلی بی رحمیه.اصلا خوده شکنجه ست :`((((

بازم میخوام برم مذاکره امشب.یه ماه خیلیه.حقم نیست به خدا. به خدا دفعه پیش روانی شدم آخراش:((

فرزانه : آره مذاکره هاتم دیدیم.برو باز گند بزن بشه دوماه -_- 

+بالاسرم وایساده داره پستمو میخونه-_- 

++تقصیر توئه ها من الان بدبخت شدم -_- هی نرو نرو بابات که نیست:/ یادش رفته :||| حالا وایساده اینجا کامنت لایو میده

+++ اولین پستم شد از سایت مدرسه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

می نویسم بر باد، تا نماند در یاد... واگویه‌های پسری کله معلق Aسایت حاج علی عباسی گوناگون حامی و همراه شما تا کنکور دوزین دانلود Domingo معماري داخلي ساختمان سالار اينترنت تانگوی چند نفره